........
حال عجیبی دارم!
نخواه که توضیحش بدم، از گفتن دلتنگم و خسته ام و... هم بیزارم!
دلم میخواد باشی! چه جوری این نیازمو انکار کنم؟اصلا به کسی چه؟بدار اسمشو بذارن خود خواهی، گور پدر هر چی فلسفه کورر ومنطق لال که عشق رو حصار میکنن و میخوان در بند کلمات معنا کنن....
دلیلی برعشق واضح تر از این؟
میخوام که باشی ای دوست ....